English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6817 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
secondary consumers U مصرف کنندگان دومین
tertiary consumers U مصرف کنندگان سومین
primary consumers U مصرف کنندگان نخستین
consumer organization U سازمان حمایت از مصرف کنندگان
consumer research U مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
expendable property U اماد مصرف شدنی
consumable supplies U اماد مصرف شدنی
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. U این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
final goods U کالا برای مصرف نهائی
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
civilian supply U امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
supply economy U صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
wasters U مصرف
waster U مصرف
consumption possibility line U حد مصرف
wasteful U مصرف
offtake U مصرف
waste U بی مصرف
consumerism U مصرف
sodden U بی مصرف
good for nothing U بی مصرف
extravagant U مصرف
consumption U مصرف
comsumption U مصرف
of no a U بی مصرف
income consumption curve U مصرف
unemployed U بی مصرف
overall consumption U مصرف کل
disposal U مصرف
expense U مصرف
wastes U بی مصرف
aggregate consumption U مصرف کل
usage U مصرف
usages U مصرف
expenditure U مصرف
otiose U بی مصرف
industrial consumption U مصرف صنعتی
utilizable <adj.> U قابل مصرف
mass consumption U مصرف کلان
maximum power demand U مصرف حداکثر
transitory consumption U مصرف انتقالی
usage rate U نرخ مصرف
consumption theory U نظریه مصرف
induced consumption U مصرف القائی
domestic consumption U مصرف خانگی
throw away U چیز بی مصرف
unproductive consumption U مصرف بیهوده
induced consumption U مصرف تشویقی
to use up U مصرف کردن
transitory consumption U مصرف گذرا
internal consumption U مصرف داخلی
internal power U مصرف داخلی
expendable U مصرف پذیر
spends U مصرف کردن
consumption rate U نواخت مصرف
spend U مصرف کردن
eats U مصرف کردن
eat U مصرف کردن
consumerism U مصرف گرایی
throwaway U یکبار مصرف
irrigation consumption U مصرف ابیاری
consume U مصرف کردن
rag U بی مصرف شدن
use up U مصرف کردن
utilization U مصرف بکاربری
rags U بی مصرف شدن
mass consumption U مصرف انبوه
consumes U مصرف کردن
consumed U مصرف کردن
expenditure U میزان مصرف
power consumer U مصرف برق
put away U مصرف کردن
rate of consumption U نرخ مصرف
national consumption U مصرف ملی
capital consumption U مصرف سرمایه
shelf life U تاریخ مصرف
using U استعمال مصرف
ready for use U اماده مصرف
propensity to consume U تمایل به مصرف
propensity to consume U گرایش به مصرف
productive consumption U مصرف مولد
power consumption U مصرف قدرت
power consumption U مصرف برق
present consumption U مصرف جاری
present consumption U مصرف حال
bootless U بی مصرف بی علاج
permanent consumption U مصرف دائمی
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
private consumption U مصرف خصوصی
per capita consumption U مصرف سرانه
peak load U بحبوحه مصرف
autonomous consumption U مصرف مستقل
coefficient of utility U ضریب مصرف
optional consumption U مصرف اختیاری
consumers U مصرف کننده
consumer brand U کالای پر مصرف
partial substitution U جانشینی مصرف
users U مصرف کننده
user U مصرف کننده
consumption function U تابع مصرف
consumption possibility line U خط امکانات مصرف
consumption rate U میزان مصرف
consumption rate U اهنگ مصرف
rival consumption U مصرف رقابتی
consumable U مصرف شدنی
conspicuious consumption U مصرف تجملی
consumer U مصرف کننده
abusing U سوء مصرف
abuses U سوء مصرف
abused U سوء مصرف
abuse U سوء مصرف
ready use U اماده مصرف
conspicious consumption U مصرف تجملی
consumption schedule U جدول مصرف
inconsumable U مصرف نکردنی
dismantles U بی مصرف کردن
utilisable [British] <adj.> U قابل مصرف
useful <adj.> U قابل مصرف
home use entry U اعلامیه مصرف
usable <adj.> U قابل مصرف
suitable <adj.> U قابل مصرف
applicable <adj.> U قابل مصرف
fuel consumption U مصرف سوخت
dismantled U بی مصرف کردن
utilizations U موارد مصرف
applicable <adj.> U مصرف کردنی
utilizable <adj.> U مصرف کردنی
gasoline consumption U مصرف بنزین
disposable U مصرف شدنی
expenditure credit U اعتبار مصرف
exhausted U مصرف شده
utilisable [British] <adj.> U مصرف کردنی
useful <adj.> U مصرف کردنی
usable <adj.> U مصرف کردنی
home consumption U مصرف داخلی
suitable <adj.> U مصرف کردنی
home consumption U مصرف خانگی
high mass consumption U مصرف انبوه
use U استعمال مصرف
exploitation [utilization] U مورد مصرف
usage U مورد مصرف
using U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
utilization U مورد مصرف
excise tax U مالیات بر مصرف
recive U مصرف کنید
idle stock U موجودی بی مصرف
usages U موارد مصرف
utilisations U موارد مصرف
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
uses U استعمال مصرف
dismantling U بی مصرف کردن
energy consumption U مصرف انرژی
dismantle U بی مصرف کردن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
to be on the strain U زیاد مصرف شدن
indirect consumption U مصرف غیر مستقیم
gew gaw U اشیاء قشنگ بی مصرف
use U بکاربردن مصرف کردن
consumers cooperative company U شرکت تعاونی مصرف
use U مصرف استفاده کردن
consumer sovereignty U حاکمیت مصرف کننده
unproductive consumption U مصرف غیر مولد
utilizable U قابل استفاده مصرف
materials utilisation control U کنترل مصرف مواد
baubles U چیزقشنگ وبی مصرف
representative consumer U مصرف کننده نمونه
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
unit kilometer U مصرف کیلومتری یکان
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
total consumption burner U مشعل تمام مصرف کن
bauble U چیزقشنگ وبی مصرف
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
consumer's choice U انتخاب مصرف کننده
consumer surplus U نصیب مصرف کننده
meters U کنتور مصرف سنج
consumer equilibrium U تعادل مصرف کننده
service cable U کابل مصرف کننده
consumer credit U اعتبار مصرف کننده
consumer choice U انتخاب مصرف کننده
consumer behaviour U رفتار مصرف کننده
offer curve U منحنی قیمت مصرف
nonrival consumption U مصرف غیر رقابتی
age of mass consumption U عصر مصرف انبوه
rational consumer U مصرف کننده عقلائی
reactive volt ampere hour meter U کنتور مصرف کور
product usage rate U میزان مصرف محصول
consumer preference U رجحان مصرف کننده
p day U زمان تعادل مصرف
soverignty of the consumer U حاکمیت مصرف کننده
uses U بکاربردن مصرف کردن
price consumption curve U منحنی قیمت مصرف
disposable tableware U ظروف یک بار مصرف
Recent search history Forum search
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1 moves up the range
2reintroduce?
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
1مصرف تستوسترون
2procuring activity
2procuring activity
0بررسی میزان اثر بخشی خصوصیت آبروبرندگی مجازات در خصوص جرائم قاچاق کالا و ارز
1vegan
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com